.: جـــوزا :.
خنده بر لب می زنم تا کس نداند راز من / ورنه این دنیا که خندیدن نداشت....
http://youhosting.ir
نگارش در تاريخ شنبه 15 آذر 1393برچسب:, توسط هدیه صادقی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

سلام به همه دوستان گلم

همراهان قدیمی

نمیدونم چی بگم و یا از کجا شروع کنم

2سال و 7 ماه غیبت، زمان زیادی هست که نبودم.

این یعنی شاید خیلی از شماها که همیشه همراه من بودید منو فراموش کرده باشید.

این یعنی دوباره از صفر شروع کردن...

یک به یک سراغ دوستان نازنین رو گرفتن.

توی مدتی که نبودم، دلم برای اینجا خیلی تنگ شده بود، الان برگشتم که کنارتون دوباره عاشقی کنم.

امممم تقریبا میشه گفت خیلی چیزا رو یادم رفته، یه چندوقتی فرصت میخوام تا دوباره راه بیفتمزبان درازیخجالتی

توی این مدت کلا از کامپیوتر فاصله گرفته بودم.

خوشحال میشم کمکم کنید دوباره سرپا بشم...

.

.

.

.

.

 مخلص کلام :

دوباره برگشتم هورااااااا

دست جیغ هوراااازبان درازیخنده

 

نگارش در تاريخ سه شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط هدیه صادقی
lr5362gubq4wn0jvtzl0.jpg
 
 

گاهي اوقات از خودمان مي پرسيم:
 انجام چه كاري باعث شده كه شايسته داشتن چنين شرايطي شوم.


چرا خدا اجازه مي دهد اين طور چيزهايي براي من اتفاق بيافتد؟

7tdsagxtpb56cxlznvso.jpg

 

 

در اين مورد تعبيري را ببينيد...


دختري به مادرش مي گويد چطور همه چيز براي او اشتباه پيش مي رود؟ شايد او در امتحان رياضي رد شده!

در همين احوال نامزدش هم او را رها كرده...
به خاطر بهترين دوستش

yciuvr6ehb50i05fmljy.jpg 

 

در اوقاتي چنين غمناك يك مادر خوب دقيقا مي داند چه چيز دخترش را دلخوش مي كند...  :

 

”من يه كيك خوشمزه درست مي كنم“


مادر دخترش را در آغوش مي كشد و او را به آشپزخانه مي برد در حاليكه دختر تلاش مي كند لبخند بزند.

 

در حاليكه مادر وسايل و مواد لازم را آماده مي كند، ودخترش مقابل او نشسته.

مادر مي پرسد:
عزيزم يه تكه كيك مي خواي؟
آره مامان! تو كه حتما ميدوني من چقدر كيك دوست دارم!


بسيار خوب، مقداري از روغن كيك بخور.

s7ru7mlq7i4pcrgtf4q1.jpg
دختر با تعجب جواب ميده :چي؟ نه ابدا!


نظرت در مورد خوردن دو تا تخم مرغ خام چيه؟
در مقابل اين حرف مادر دختر جواب ميده: شوخي مي كنين؟

يه كم آرد؟

نه مامان مريض ميشم!

 

مادر جواب داد:
همه اينا نپخته هستن و طعم بدي دارن اما اگه اونا رو با هم استفاده كني

mr13kvsky43ud8as15cj.jpg

 

 

.اونا يه كيك خوشمزه رو درست مي كنن

 

u1yqdsmniv12s8ly08yg.jpg

خدا هم همين طور عمل ميكند

هنگامي كه ما از خودمان مي پرسيم چرا او ما را در چنين شرايط سختي قرار داده

در حقيقت ما نمي فهميم تمام اين وقايع كي، كجا و چه چيزي را به ما مي بخشد
فقط او مي داند و او هم نخواهد گذاشت كه ما شكست بخوريم

ev0297zc80m0uvekgm5v.jpg
نيازي نيست ما در عوامل و موقعيتهايي كه هنوز خامند فرو برويم

به خدا اعتماد کنیم
و
چيزهاي فوق ال
عاده اي را كه به سوي ما مي آيند، ببينيم

...خدا ما را خيلي دوست دارد

او هر بهار گل ها را براي ما مي فرستد

va3af8jek455f9fhlffh.jpg

 

 

 

...او هر صبح طلوع خورشيد را مي سازد

 

25ghu6z2adltihdsqsx.jpg

و هروقت شما نياز به حرف زدن داشتيد
او براي شنيدن آنجاست   


او مي تواند در هر جايي از جهان زندگي كند

 اما او قلب تو را براي زندگي انتخاب كرده

xllasncq1nmrk8qenm.jpg

اين پيام را براي كساني كه صادقانه شما را درك مي كنند بفرستيد
من هم
اميدوارم روزتان تكه از كيك باشد

45eawji7rk4rqmvm11j4.jpg


!كيك بزرگي داشته باشيد
!آفرين
! منظورم همان روز بزرگ براي شماست



 

 

نگارش در تاريخ جمعه 1 ارديبهشت 1391برچسب:داستان,عقاب,پرواز,دگرگونی,عمر,پرنده گان,چنگال,شهبال,سینه,نوک,کهنه,ضروری,عادت, توسط هدیه صادقی

6tos459e7k1qpb2me3w0.jpg

    

عمر عقاب از همه پرندگان نوع خود درازتر است . 

   

عقاب می تواند تا 70 سال زندگی کند  

ولی برای این که به این سن برسد باید تصمیم دشواری بگیرد.  

زمانی که عقاب به 40 سالگی می رسد :  

چنگال های بلند و انعطاف پذیرش دیگر نمی توانند طعمه را گرفته و نگاه دارند .  

نوک بلند و تیزش خمیده و کند می شود  

شهبال های کهن سالش بر اثر کلفت شدن پرها به   

سینه اش می چسبند و پرواز برای عقاب دشوار می گردد.

 

در این هنگام ، عقاب تنها دو گزینه در پیش روی دارد .

 

یا باید بمیرد و یا آن که فرایند دردناکی را که 150 روز به درازا می کشد پذیرا گردد .

برای گذرانیدن این فرایند، عقاب باید به نوک کوهی که در آنجا آشیانه دارد پرواز کند .

در آنجا عقاب نوکش را آن قدر به سنگ می کوبد تا نوکش از جای کنده شود .

پس از کنده شدن نوکش ، عقاب باید صبر کند تا نوک تازه ای در جای نوک کهنه رشد کند ،

سپس باید چنگال هایش را از جای برکند.

زمانی که به جای چنگال های کنده شده ، چنگال های تازه ای درآیند ،

آن وقت عقاب شروع به کندن همه پرهای قدیمی اش می کند .

سرانجام ، پس از 5 ماه عقاب پروازی را که تولد دوباره نام دارد ، آغاز کرده ... 

 

چرا این دگرگونی ضروری است ؟

 

بیشتر وقت ها برای بقا ، ما باید فرایند دگرگونی را آغاز کنیم .

گاهی وقت ها باید از خاطرات قدیمی، عادت های کهنه و سنت های گذشته رها شویم .

تنها زمانی که از سنگینی بارهای گذشته آزاد شویم می توانیم از فرصت های زمان حال بهره مند گردیم .

6m2w2y75dzek8yshuwty.jpg 

                               

 

باران که ببارد
اندوه منو تو را خواهد شست
باران نوید پاکی هاست
باران که ببارد...

آمدیمو باران نگرفت
آمدیمو من باریدم و تو باریدی
و باز هم این آسمان نخواست که ببارد
هیچ معلوم هست تکلیف اندوهمان چه می شود؟؟؟
تکلیف دل من ، دل تو
تکلیف ما و این دلتنگی های بی امان چه می شود؟؟؟

من دلم باران می خواهد...
بارانی از چشم آسمان
ابر چشمان ما می بارد اما
شور است
دلمان را نمی شورد
می شوراند
می سوزاند

من دلم هوای باران دارد
حتی دلم برای غرش آسمان هم تنگ شده
آسمان که فریاد بزند
من هم فریاد خواهم زد
غرش آسمان ، فریادم را در آغوش می کشد
از چشم نا محرم می پوشاند

می گویند هوای پس از باران دیدنیست!!!... 

اما هر وقت باریده ، هر وقت غریده
فقط حریم اشک و فریادم بوده

پس از باران هوای من دیدنی نشد
چشمهایم به زحمت باز می شد
پس از هر باران ، پس چرا من زکام می گیرم

من دلم باران می خواهد
از همان بارانهایی که توی شعر های سپید می بارد
از همان بارانهایی که توی قصه ها می بارد
از همان بارانهایی که وقتی 
می بارد
زمین و زمان را گِل نمی کند
از همانهایی که دل را می شورد و نمی شوراند
از همانهایی که می رویاند

من دلم باران می خواهد
چرا طعنه می زنی
چرا نیش خند می زنی
چرا به رخم می کشی که این بارانی که می خواهم
افسانه و رویاست

مرگ که رویا نیست

پس مرگ می خواهم

 

نگارش در تاريخ سه شنبه 15 فروردين 1391برچسب:مسلمان,کافر,همسایه,مدعی,نماز,بیماری,خدایا,شیطان,حکمت,, توسط هدیه صادقی


 فردی مسلمان یک همسایه کافر داشت هر روز و هر شب با صدای بلند

همسایه کافر رو لعن و نفرین می کرد :

خدایا ! جان این همسایه کافر من را بگیر.مرگش را نزدیک کن
(طوری که مرد کافر می شنید)

زمان گذشت و مسلمان بیمار شد. دیگر نمی توانست غذا درست کند

ولی در کمال تعجب غذایش سر موقع در خانه اش ظاهر می شد .

مسلمان سر نماز می گفت خدایا ممنونم که بنده ات را فراموش نکردی

و غذای من را در خانه ام ظاهر می کنی و لعنت بر آن کافر خدا نشناس ... !

روزی از روزها که خواست برود غذا را بر دارد ،دید این همسایه کافرِ است که غذا براش می آورد.

از آن شب به بعد، مسلمان سر نماز می گفت : خدایا ممنونم که این مرتیکه شیطان رو وسیله کردی

که برای من غذا بیاورد. من تازه حکمت تو را فهمیدم که چرا جانش را نگرفتی!!!

با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی 

تا بیخبر بمیرد در درد خودپرستی

 

 
نميدانم چرا چشمانم گاهي بي اختيار خيس ميشوند،
 
ميگويند حساسيت فصلي است؛
 
 آري من به فصل فصل اين دنياي بي تو حساسم...
.
.
.

 

دختری به کوروش کبیرگفت:
 
من عاشقت هستم، کوروش گفت:
 
لیاقت شما برادرم است که از من زیباتر است
 
 و پشت سره شما ایستاده،
 
دخترک برگشت و دید کسی‌ نیست!
 
کوروش گفت: تو اگر عاشق بودی پشت سرت را نگاه نمی‌کردی!!
 
سال نو به تو عشق واقعیم مبارک
 
امیدوارم منم عشق واقعیت باشم
.
.
.
نوروز پاسداشت عشق های کوچکی است که زنده مانده اند
 
و روز تعظیم در برابر عشق های بزرگی است
 
که عظمت را کوچک می دانند
 
پس به تو در نوروز سلام می کنم
 
که بزرگترین عشق این کوچکی
.
.
.
بهار ثانیه ثانیه از راه میرسد
 
و اینجا کسیست که به اندازه تمام شکوفه های بهاری
 
دوستت دارد.
.
.
.
تبريک غضنفر :

سالي پر از توأم و سرشار از آکنده برايتان مملو از لبريزم! 

.

.

.

 


سال تحویل شد و من تمام دلتنگیهایم را به جای تو در آغوش می کشم

چقدر جایت میان بازوانم خالیست

نوروز مبارک
.
.
.
گهگاهی سفری کن به حوالی دلت

شاید از جانب ما خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد

 

 

 

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد