.: جـــوزا :.
خنده بر لب می زنم تا کس نداند راز من / ورنه این دنیا که خندیدن نداشت....
http://youhosting.ir
نگارش در تاريخ شنبه 15 آذر 1393برچسب:, توسط هدیه صادقی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

سلام به همه دوستان گلم

همراهان قدیمی

نمیدونم چی بگم و یا از کجا شروع کنم

2سال و 7 ماه غیبت، زمان زیادی هست که نبودم.

این یعنی شاید خیلی از شماها که همیشه همراه من بودید منو فراموش کرده باشید.

این یعنی دوباره از صفر شروع کردن...

یک به یک سراغ دوستان نازنین رو گرفتن.

توی مدتی که نبودم، دلم برای اینجا خیلی تنگ شده بود، الان برگشتم که کنارتون دوباره عاشقی کنم.

امممم تقریبا میشه گفت خیلی چیزا رو یادم رفته، یه چندوقتی فرصت میخوام تا دوباره راه بیفتمزبان درازیخجالتی

توی این مدت کلا از کامپیوتر فاصله گرفته بودم.

خوشحال میشم کمکم کنید دوباره سرپا بشم...

.

.

.

.

.

 مخلص کلام :

دوباره برگشتم هورااااااا

دست جیغ هوراااازبان درازیخنده

 

نگارش در تاريخ سه شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط هدیه صادقی
lr5362gubq4wn0jvtzl0.jpg
 
 

گاهي اوقات از خودمان مي پرسيم:
 انجام چه كاري باعث شده كه شايسته داشتن چنين شرايطي شوم.


چرا خدا اجازه مي دهد اين طور چيزهايي براي من اتفاق بيافتد؟

7tdsagxtpb56cxlznvso.jpg

 

 

در اين مورد تعبيري را ببينيد...


دختري به مادرش مي گويد چطور همه چيز براي او اشتباه پيش مي رود؟ شايد او در امتحان رياضي رد شده!

در همين احوال نامزدش هم او را رها كرده...
به خاطر بهترين دوستش

yciuvr6ehb50i05fmljy.jpg 

 

در اوقاتي چنين غمناك يك مادر خوب دقيقا مي داند چه چيز دخترش را دلخوش مي كند...  :

 

”من يه كيك خوشمزه درست مي كنم“


مادر دخترش را در آغوش مي كشد و او را به آشپزخانه مي برد در حاليكه دختر تلاش مي كند لبخند بزند.

 

در حاليكه مادر وسايل و مواد لازم را آماده مي كند، ودخترش مقابل او نشسته.

مادر مي پرسد:
عزيزم يه تكه كيك مي خواي؟
آره مامان! تو كه حتما ميدوني من چقدر كيك دوست دارم!


بسيار خوب، مقداري از روغن كيك بخور.

s7ru7mlq7i4pcrgtf4q1.jpg
دختر با تعجب جواب ميده :چي؟ نه ابدا!


نظرت در مورد خوردن دو تا تخم مرغ خام چيه؟
در مقابل اين حرف مادر دختر جواب ميده: شوخي مي كنين؟

يه كم آرد؟

نه مامان مريض ميشم!

 

مادر جواب داد:
همه اينا نپخته هستن و طعم بدي دارن اما اگه اونا رو با هم استفاده كني

mr13kvsky43ud8as15cj.jpg

 

 

.اونا يه كيك خوشمزه رو درست مي كنن

 

u1yqdsmniv12s8ly08yg.jpg

خدا هم همين طور عمل ميكند

هنگامي كه ما از خودمان مي پرسيم چرا او ما را در چنين شرايط سختي قرار داده

در حقيقت ما نمي فهميم تمام اين وقايع كي، كجا و چه چيزي را به ما مي بخشد
فقط او مي داند و او هم نخواهد گذاشت كه ما شكست بخوريم

ev0297zc80m0uvekgm5v.jpg
نيازي نيست ما در عوامل و موقعيتهايي كه هنوز خامند فرو برويم

به خدا اعتماد کنیم
و
چيزهاي فوق ال
عاده اي را كه به سوي ما مي آيند، ببينيم

...خدا ما را خيلي دوست دارد

او هر بهار گل ها را براي ما مي فرستد

va3af8jek455f9fhlffh.jpg

 

 

 

...او هر صبح طلوع خورشيد را مي سازد

 

25ghu6z2adltihdsqsx.jpg

و هروقت شما نياز به حرف زدن داشتيد
او براي شنيدن آنجاست   


او مي تواند در هر جايي از جهان زندگي كند

 اما او قلب تو را براي زندگي انتخاب كرده

xllasncq1nmrk8qenm.jpg

اين پيام را براي كساني كه صادقانه شما را درك مي كنند بفرستيد
من هم
اميدوارم روزتان تكه از كيك باشد

45eawji7rk4rqmvm11j4.jpg


!كيك بزرگي داشته باشيد
!آفرين
! منظورم همان روز بزرگ براي شماست



 

 

نگارش در تاريخ جمعه 1 ارديبهشت 1391برچسب:داستان,عقاب,پرواز,دگرگونی,عمر,پرنده گان,چنگال,شهبال,سینه,نوک,کهنه,ضروری,عادت, توسط هدیه صادقی

6tos459e7k1qpb2me3w0.jpg

    

عمر عقاب از همه پرندگان نوع خود درازتر است . 

   

عقاب می تواند تا 70 سال زندگی کند  

ولی برای این که به این سن برسد باید تصمیم دشواری بگیرد.  

زمانی که عقاب به 40 سالگی می رسد :  

چنگال های بلند و انعطاف پذیرش دیگر نمی توانند طعمه را گرفته و نگاه دارند .  

نوک بلند و تیزش خمیده و کند می شود  

شهبال های کهن سالش بر اثر کلفت شدن پرها به   

سینه اش می چسبند و پرواز برای عقاب دشوار می گردد.

 

در این هنگام ، عقاب تنها دو گزینه در پیش روی دارد .

 

یا باید بمیرد و یا آن که فرایند دردناکی را که 150 روز به درازا می کشد پذیرا گردد .

برای گذرانیدن این فرایند، عقاب باید به نوک کوهی که در آنجا آشیانه دارد پرواز کند .

در آنجا عقاب نوکش را آن قدر به سنگ می کوبد تا نوکش از جای کنده شود .

پس از کنده شدن نوکش ، عقاب باید صبر کند تا نوک تازه ای در جای نوک کهنه رشد کند ،

سپس باید چنگال هایش را از جای برکند.

زمانی که به جای چنگال های کنده شده ، چنگال های تازه ای درآیند ،

آن وقت عقاب شروع به کندن همه پرهای قدیمی اش می کند .

سرانجام ، پس از 5 ماه عقاب پروازی را که تولد دوباره نام دارد ، آغاز کرده ... 

 

چرا این دگرگونی ضروری است ؟

 

بیشتر وقت ها برای بقا ، ما باید فرایند دگرگونی را آغاز کنیم .

گاهی وقت ها باید از خاطرات قدیمی، عادت های کهنه و سنت های گذشته رها شویم .

تنها زمانی که از سنگینی بارهای گذشته آزاد شویم می توانیم از فرصت های زمان حال بهره مند گردیم .

6m2w2y75dzek8yshuwty.jpg 

                               

نگارش در تاريخ سه شنبه 15 فروردين 1391برچسب:مسلمان,کافر,همسایه,مدعی,نماز,بیماری,خدایا,شیطان,حکمت,, توسط هدیه صادقی


 فردی مسلمان یک همسایه کافر داشت هر روز و هر شب با صدای بلند

همسایه کافر رو لعن و نفرین می کرد :

خدایا ! جان این همسایه کافر من را بگیر.مرگش را نزدیک کن
(طوری که مرد کافر می شنید)

زمان گذشت و مسلمان بیمار شد. دیگر نمی توانست غذا درست کند

ولی در کمال تعجب غذایش سر موقع در خانه اش ظاهر می شد .

مسلمان سر نماز می گفت خدایا ممنونم که بنده ات را فراموش نکردی

و غذای من را در خانه ام ظاهر می کنی و لعنت بر آن کافر خدا نشناس ... !

روزی از روزها که خواست برود غذا را بر دارد ،دید این همسایه کافرِ است که غذا براش می آورد.

از آن شب به بعد، مسلمان سر نماز می گفت : خدایا ممنونم که این مرتیکه شیطان رو وسیله کردی

که برای من غذا بیاورد. من تازه حکمت تو را فهمیدم که چرا جانش را نگرفتی!!!

با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی 

تا بیخبر بمیرد در درد خودپرستی

 

باران که ببارد
اندوه منو تو را خواهد شست
باران نوید پاکی هاست
باران که ببارد...

آمدیمو باران نگرفت
آمدیمو من باریدم و تو باریدی
و باز هم این آسمان نخواست که ببارد
هیچ معلوم هست تکلیف اندوهمان چه می شود؟؟؟
تکلیف دل من ، دل تو
تکلیف ما و این دلتنگی های بی امان چه می شود؟؟؟

من دلم باران می خواهد...
بارانی از چشم آسمان
ابر چشمان ما می بارد اما
شور است
دلمان را نمی شورد
می شوراند
می سوزاند

من دلم هوای باران دارد
حتی دلم برای غرش آسمان هم تنگ شده
آسمان که فریاد بزند
من هم فریاد خواهم زد
غرش آسمان ، فریادم را در آغوش می کشد
از چشم نا محرم می پوشاند

می گویند هوای پس از باران دیدنیست!!!... 

اما هر وقت باریده ، هر وقت غریده
فقط حریم اشک و فریادم بوده

پس از باران هوای من دیدنی نشد
چشمهایم به زحمت باز می شد
پس از هر باران ، پس چرا من زکام می گیرم

من دلم باران می خواهد
از همان بارانهایی که توی شعر های سپید می بارد
از همان بارانهایی که توی قصه ها می بارد
از همان بارانهایی که وقتی 
می بارد
زمین و زمان را گِل نمی کند
از همانهایی که دل را می شورد و نمی شوراند
از همانهایی که می رویاند

من دلم باران می خواهد
چرا طعنه می زنی
چرا نیش خند می زنی
چرا به رخم می کشی که این بارانی که می خواهم
افسانه و رویاست

مرگ که رویا نیست

پس مرگ می خواهم

 

 

 
نميدانم چرا چشمانم گاهي بي اختيار خيس ميشوند،
 
ميگويند حساسيت فصلي است؛
 
 آري من به فصل فصل اين دنياي بي تو حساسم...
.
.
.

 

دختری به کوروش کبیرگفت:
 
من عاشقت هستم، کوروش گفت:
 
لیاقت شما برادرم است که از من زیباتر است
 
 و پشت سره شما ایستاده،
 
دخترک برگشت و دید کسی‌ نیست!
 
کوروش گفت: تو اگر عاشق بودی پشت سرت را نگاه نمی‌کردی!!
 
سال نو به تو عشق واقعیم مبارک
 
امیدوارم منم عشق واقعیت باشم
.
.
.
نوروز پاسداشت عشق های کوچکی است که زنده مانده اند
 
و روز تعظیم در برابر عشق های بزرگی است
 
که عظمت را کوچک می دانند
 
پس به تو در نوروز سلام می کنم
 
که بزرگترین عشق این کوچکی
.
.
.
بهار ثانیه ثانیه از راه میرسد
 
و اینجا کسیست که به اندازه تمام شکوفه های بهاری
 
دوستت دارد.
.
.
.
تبريک غضنفر :

سالي پر از توأم و سرشار از آکنده برايتان مملو از لبريزم! 

.

.

.

 


سال تحویل شد و من تمام دلتنگیهایم را به جای تو در آغوش می کشم

چقدر جایت میان بازوانم خالیست

نوروز مبارک
.
.
.
گهگاهی سفری کن به حوالی دلت

شاید از جانب ما خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد

 

 

 

نگارش در تاريخ چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:شعر,شب,شب شعر,حافظ,فال,فال حافظ,جاهلی,عشق,, توسط هدیه صادقی

مسلمانان مرا وقتی دلی بود

که با وی گفتمی گر مشکلی بود

به گردابی چو می افتادم از غم

به تدبیرش امید ساحلی بود

دلی همدرد و یاری مصلحت بین

که استظهار هر اهل دلی بود

ز من ضایع شد اندر کوی جانان

چه دامن گیر یارب منزلی بود

هنر بی عیب حرمان نیست لیکن

زمن محروم تر، کی سائلی بود

بر این جان پریشان رحمت آرید

که وقتی کاردانی کاملی بود

مرا تاعشق تعلیم سخن کرد

حدیثم نکته هر محفلی بود

مگو دیگر که حافظ نکته دان است

که دیدیم و محکم جاهلی بود

 



بــاور غلط اول : از آنجا که تنباکوی قلیان از طریق آب فیلتر می‌شود، کلیه مواد مضر آن تصفیه می‌شود.

واقعیت اول : کشیدن تنباکو از طریق آب، مواد سرطان‌زای آن را تصفیه نمی‌کند.

این دود می‌تواند به اندازه دود سیگار اثر مخرب بر روی ریه و قلب داشته باشد.


بــاور غلط دوم : استنشاق دود قلیان ریه‌ها را نمی‌سوزاند، به همین دلیل مضر نیست.

واقعیت دوم : دود قلیان وقتی استنشاق می‌شود، ریه‌ها را نمی‌سوزاند،

زیرا از طریق آبی که در پایین آن قرار دارد خنک می‌شود. با اینکه دود خنک می‌شود،

اما هنوز هم حاوی مواد سرطان‌زایی است که برای بدن مضر است.


بــاور غلط سوم : کشیدن قلیان سالم‌تر از کشیدن سیگار است.

واقعیت سوم : دود قلیان به همان اندازه دود سیگار مضر است.

قلیان به طریقی متفاوت دود تولید می‌‌کند: دود سیگار از سوختن تنباکو ایجاد می‌شود،

در حالی که دود قلیان از طریق گرم شدن تنباکویی که در کاسه‌ی بالای آن قرار دارد از طریق

زغال تولید می‌شود. محصول نهایی آن یعنی دود یکسان است که حاوی مواد سرطان‌زا است.


بــاور غلط چهارم : کشیدن قلیان به اندازه کشیدن سیگار اعتیادآور نیست، زیرا نیکوتین در خود ندارد.

واقعیت چهارم : تنباکوی قلیان هم مثل تنباکوهای معمولی حاوی نیکوتین است.

در واقع، در یک جلسه 60 دقیقه‌ای قلیان، فرد در معرض حجم دودی 100 تا 200 مرتبه

بیشتر از یک سیگار قرار می‌گیرد.


بــاور غلط  پنجم : تنباکوی گیاهی قلیان سالم‌تر از تنباکوی معمولی است.

واقعیت پنجم : این هم مثل کشیدن سیگار گیاهی یا "طبیعی"، فرد را در معرض مواد سرطان‌زا قرار می‌دهد.

 

 

سلام دوستای گلم

ولنتاینتون مبارک...

کی گفته امروز روز عشق دختر پسراست...

امروز روز عشق همه عاشقاست ، حالا از هر نوعش...

برای اثباتشم باید بگم که دیروز داداشم بهم کادوی ولنتاین داد...

اگه گفتید چی داد...

حدس بزنید...

بابا نمی خواد خیلی به مغزتون فشار بارید خودم می گم...

دستکش ظرفشویی...

خوب اینم یه نوع ابراز عشقه دیگه...

 

خوب حالا منم به افتخار این روز قشنگ گشتم از آرشیو نوشته هام

یه دلنوشته پیدا کردم براتون می ذارم

امید وارم خوشتون بیاد...

پس برید ادامه مطلب ...

.

.

.

برید دیگه منتظر چی هستید پس...

 

 


ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ جمعه 23 دی 1390برچسب:, توسط هدیه صادقی

 

باسلام خدمت دوستان گلم

به در خواست دوست گلم شیدا جون

توی این پست می خوام یه بیوگرافی از ناصریا بذارم:


بیوگرافی ناصر عبداللهی

ناصر عبداللهی در دهمین رو از دهمین ماه سال 1349 ساعت 10:15 دقیقه

در محله مسجد بلالشهر بندر عباس متولد شد.

پدرش عبدالرحمن کارگر باز نشسته شرکت ملی و

مادرش مهرنگاربندری نیایی باز نشسته آموزش و پرورش است.

از 13 سالگی به موسقی علاقه مند شد. فعالیت های هنری خود را از سالهای نوجوانی

در صدا و سیما و حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی استان هرمزگان آغاز کزد.

چهار برادر و یک خواهر دارد، تنها خواهرش نسرین و برادرانش به تر تیب سن:

محمدطیب، نادر، علیرضا و عقیل هستند.که ناصر برادر وسطی یعنی سومی آنها بود.

ناصر در 18سالگی با فهمیه غفوری اهل بندر عباس، که سه سال از خودش بزرگتر بود (خواهر دوستش)

ازدواج کرد و حاصل آن سه فرزند به نامهای: نوید، نازنین و نامی است.

از آنجایی که زندگی با افراد مشهور برای برخی سخت است طبق گفته خود ناصر در یکی از مساحبه هایش

توجه دیگران به زندگی شخصی ما زندگی را بر همسرم تنگ کرد و دچار افسردگی شد و سرانجام به در خواست

فهیمه غفوری نیایی و علی رقم تلاشهای ناصر از هم جدا شدند و

حدودا پس از یک سال با فاطمه فهیمی ازدواج کرد که حاصل این ازدواج نینا می باشد.

cw68nva2y5d2pylz2yiy.jpg

در 2 آذر ماه سال 1385 به دلیل نامعلومی به کما رفت و سرانجام در 29 آذر 1385

در بیمارستان هاشمی نژاد تهران در گذشت.

شمع وجود نازنینش خاموش شد.

wpdwhmveaf7encqvhe9k.jpg

عکسی از محسن یگانه بر سر مزار ناصریا

sf0wgdu7udtsdyydpvn.jpg

 

 

پاییز برام یاد آور درده ...

 

با کلیک روی عکس، عکس را با سایز بزرگتر ذخیره کن

 pej0f0zslzvqrlmx8649.jpg

 

 جایی خواندم:

مگر می شود پاییز بیاید و عاشق تر نشد؟

می خواهم بگوییم:

پاییز این سالهای من، با پاییز همه فرق می کند!...

...

 

 

برای خواندن بقیه مطالب به ادامه مطالب بروید ...

 


ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ پنج شنبه 3 آذر 1390برچسب:دلنوشته,مادربزرگم,یوسفم کو, توسط هدیه صادقی

 با سلام خدمت دوستان عزیز

همونطور که قولشو داده بودم

  قصد دارم توی این وبلاگم دوبیتی ها ی مرحومه مادربزرگم " طوبی پاسار " رو که

در وصف پسر جوون مرگش " یوسف " سروده رو بذارم. امیدوارم خوشتون بیاد و

براش فاتحه ای بخونید! البته این بخش مخصوص اعضا هستش و

برای خوندن این بخش باید عضو بشید.

در ستون کنار وبلاک باکس اعضا رو می تونید مشاهده کنید و از اونجا عضو بشید.

البته این دوبیتی ها رو در بخش ادامه مطالب میذارم و شما با کلیک روی

 گزینه ادامه مطالب شاهد فرم ثبت نام اعضا خواهید بود و میتونید از همونجا عضو بشید.

پس هر وقت پستی رو با عنوان یوسفم کو دیدید بدونید مختص اعضا هست.

 اضافه کنم: من که سعادت دیدن دایی یوسف رو نداشتم، گاهی از حسرت ندیدنش،

خیلی دلتنگ می شم. همه می گن خیلی خوشگل و زیبا و رعنا بوده، وقتی فوت شد

فقط 13 سالش بود، موقع تشییع هیچکس  باور نمی کرد یه بچه 13 ساله باشه،

همه می گفتن برو!!!! کجا به این هیکل و قد وبالا می خوره 13 ساله باشه؟!

همه میگفتن حقا که  اسم یوسف برازندشه!!!!!!! .

بعد فوتش تا چهل روز داییام پا برهنه می رفتن سر مزارش.

توی گرمای شدید مرداد اونم توی خوزستان حاضر به پوشیدن کفش نبودن.

 مادربزرگم  مثل دیوونه ها شده بود، بی اختیار از خونه میزد بیرون و

راهشو می گرفت میرفت، بعد همسایه ها می آوردنش که بابا مواظب

مادرتون باشید بلایی سرش نیاد!!!. مادربزرگم خیلی سختی توی

  زندگیش کشید، دنیا  خیلی باهاش بد تا کرد،

اما دیگه طاقت این یکی رو نداشت واقعا کمرش رو شکوند،

  کمر همه رو شکوند...

  اینو توی شعراش خوب می تونید لمس کنید...

 

  سر کند دل روز و شب با یاد تو

  ای بنازم مستی فریاد تو

  رام گشتی بهر رفتن بی صدا

  صید کرد آسان تو را صیاد تو.

 

  منتظر دوبیتی های بعدی در پست های بعدی باشید...

 

نگارش در تاريخ پنج شنبه 25 آبان 1390برچسب:, توسط هدیه صادقی

با سلام خدمت دوستان عزیز

 

عیدتون با کمی تاخیر مبارک

و امیدوارم که به همه آرزو های قشنگتون برسید

کتابی که امروز می خوام بهتون معرفی کنم اسمش هست

" حسنیه در دربار هارون " نوشته علامه شیخ ابوالفتوح رازی.

این کتاب مناظره بانویی از شاگردان امام صادق (ع) در دربار

هارون که با علمای اهل سنت به بحث نشست و حقانیت مکتب

اهل بیت علیهم السلام رو به اثبات رسوند.

 

این کتاب به شدت معرکه است آدم رو به وجد میاره

بخصوص محبین و مریدین مولا علی (ع).

حتما شده گاهی در برخورد با عده ای نا اهل و اهل سنت و یا

حتی شیعه با افکار اهل سنت که امامت حضرت علی و وقایع

زور غدیر خم رو زیر سوال می برن به بحث و جدل بیفتید

و با اینکه حق رو میشناسید و بهش ایمان دارید اما به دلیل

اطلاعات و معلومات کم در برابرشون کم میارید. برای من که خیلی پیش

اومده . اما این کتاب با نکات محکمش تمام اون کسایی رو که از سر

جهالت غیر عمد و به خاطر نا آگاهی که با امام اولی حضرت علی مشکل دارن

قانع می کنه. البته اونهایی که خودشون رو به خواب غفلت زدن رو هیچکاری نمیشه

کردن ۱۴ معصوم نتونستن از خواب بیدارشون کنن چه برسه به ما ...

در هر حال این کتاب خیلی خوبیه برای اونهایی که به دنبال حقیقت هستن

و برای ما که معلوماتمون پایینه.

این کتاب خیلی حجیم نیست و ۱۲۱ صفحه داره. 

امیدوارم تهیه کنید و چون من لذت ببرید

تا هفته بعد و پست جدید خداحافظ

دوستون دارم مواظب خوبیاتون باشید، در پناه مولا علی 

 

 

 

" یا علی"

نگارش در تاريخ پنج شنبه 18 آبان 1390برچسب:, توسط هدیه صادقی

 

فرض کنيد ...

به شما،

 ( انسان ساده/ معمولی/  بازاری/ دانشمند/ محقق/ سياسی )

 اين امکان را می دهند که

يک رييس برای دنيا انتخاب کنيد که بتواند

دنيا را به بهترين وجه رهبری کرده، صلح، ترقی

و خوشبختی برای بشريت به ارمغان بياورد.

بين اين سه داوطلب کدام را انتخاب می کنيد؟

قبل از آن  يک سئوال:

شما مشاور و مددکار اجتماعی هستيد ...

زن حامله ای را  می شناسید که هشت فرزند دارد.

سه فرزند او ناشنوا، دو فرزند کور و يکی عقب مانده هستند.

در ضمن اين خانم خود مبتلا به مرض مهلک سيفيليس است.

از شما مشورت می خواهد که آيا سقط جنين بکند يا خير ...

با تجارب زندگی که داريد به ايشان چه پيشنهاد می کنيد؟


خواهيد گفت کورتاژ کند؟

 

فعلا برويم سراغ سه نامزد رياست بر جهان

 

شخص اول

او با سياستمداران رشوه خوار و بدنام کار می کند،

از فالگير، غيب گو و منجم مشورت می گيرد.

در کنار زنش دو معشوقه دارد. شديدا سيگاری بوده

و روزی هم ده ليوان مشروب (مارتينی) می خورد.

 

شخص دوم

از دو محل کار اخراج شده، تا ساعت 12 ظهر می خوابد، در مدرسه چند بار رفوزه شده.

در زمان جوانی ترياک می کشيده و تحصيلات آنچنانی ندارد.

 ايشان روزی هم يک بطری ويسکی می خورد، بی تحرک و چاق است.

 

شخص سوم

دولت کشورش به ايشان مدال شجاعت داده. گياه خوار بوده و دارای سلامتی

کامل است. به سيگار و مشروب اکيدا دست نمي زند

و در گذشته هيچگونه رسوايی ببار نياورده.

 

 

به چه کسی رای می دهيد؟

 

 

کانديد اول: فرانکلين روزولت

 pobgwnem78lj6r06l67w.jpg

 

 

 

 

کانديد دوم: وينستون چرچيل

kgz6kwn3gg2l8h68k6.jpg

 


 

 

کانديد سوم: آدولف هيتلر

 bkjq9vdutnb42cex7.jpg

 


 

چه درسی می گيريم؟

 

راستی خانم حامله فراموش نشود!

اگر به آن خانم پيشنهاد سقط جنين داديد

همان بس که

لودويگ فان بتهوون را

به كشتن داديد!

 5bnvcvmrivvfb61qhhy.jpg

پس چه درسی گرفتيم؟

 

 

پيش داوری

 

خوراک روزمره ما انسانها...

 

از بزرگترين اشتباهات بشر

 

است!

 

 

 

نگارش در تاريخ پنج شنبه 10 آبان 1390برچسب:, توسط هدیه صادقی

 

 

امروز هم، پس از هزار و چهارصد و اندی سال هنوز صدای جاهلیت را می شنوم.

صدای زنان و دخترکان زنده در گور خفته را چه دردناک می شنوم.

کجاست پیغمبری که به فریادشان برسد، کجاست منجی ای که به دادشان برسد.

پس کجاست و کی می آید آن منجی موعود، آن وعده ربانی کجاست؟؟؟

 

آهای ای قوم جاهل، مگر چه در پس نگاه مظلوم دخترکانتان دیده اید؟

که این گونه کابوس لحظه هایتان شده اند؟

بگویید، به من بگویید به کدامین گناه، به کدامین لغزش، به کدامین جرم ناکرده مجازاتشان می کنید؟

کجای این جهنم کده ی دنیا نام، قصاص قبل از جنایت کرده اند، که شما می کنید؟

از نگاه مظلومشان نمی ترسید؟، از روز اجل؟، از پل صراط نم ترسید؟

 نمی ترسید همین چشمها، همین دستها، برایتان پلی شود به سوی نار؟

 با این همه ظلم با این همه نگاه تهمت زا،

باز هم زبانشان را سرخ می پندارید وقتی که می پرسند بگو گناه من چیست؟

به گور می کشید نفسهای زنده شان را، زیرا که جواب زبانی که سرخ می بینید را نمی دانید.

اگر به این می گویید زبان سرخی، پس زنده باد دخترکان زبان سرخی که تنها به خاطر

دختر بودنشان در گور خفته اند.

در گور کنید هر آنچه در توان دارید، نمی دانید که این گورها را برای خود می کنید...

نمی دانید که روزی در همین گورها خواهید خفت و جواب خواهید داد.

وقتی که می پرسند به کدامین جرم در گور کردیمان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

و چه نزدیک است آن روز !!!!!!!!

 

تقدیم به دختران زنده در گور خفته !!!

27/11/88

 

نگارش در تاريخ پنج شنبه 4 آبان 1390برچسب:, توسط هدیه صادقی

 

با سلام خدمت دوستای گلم

امروز با معرفی یه کتاب بکر که خودم از خوندنش کیف می کنم و سیر نمی شم

می خوام آپ کنم

اما قبلش چند تا سوال ازتون دارم:

 

شما چند ساعت از روزتون رو به مطالعه اختصاص میدید؟

معمولا در چه زمینه ای مطالعه می کنید؟

کتابهای روانشناسی رو چی؟ مطالعه می کنید؟

با اینکه معمولا ناشر این کتابها خارجی هستن و حسابی از فرهنگ و اعتقاداتمون دورن

چه قدر بهشون اعتقاد دارد؟

من که خودم  به شدت به تست ها و کتابهای روانشناسی چینی معتقدم؟

آخه از حق نگذریم برادرای چینیمون، خیلی با روحیاتمون آشنا هستن!

 

خارج از شوخی تا حالا یه بار نشده تست روانشناسی چینی رو من یا یکی از آشنایان و

دوستان بزنه غلط در بیاد؟

 

خارج از این گفته ها من اصلا قصد ندارم یه کتاب چینی رو معرفی کنم،

چون بحث سر مولفین خارجی به میون اومد اینو اضافه کردم که بگم مخالف کتابهای روانشناسی

با مولفین خارجی نیستم و برای بعضی دوستان سوءتفاهم نشه.

فقط خواستم بگم و بپرسم چقدر به نام و ملیت مولف اهمیت می دید؟

 

همه این کتابها خوبن اما به شرطی که بهش عمل بشه و صد البته شرایط بیرونی و افراد مقابل

هم کمکی به اعمال اون فرایندها بکنن!

و من به شدت به این اعتقاد دارم که  " همیشه خواستن توانستن نیست "

آره درست شنیدی واسش دلیل دارم، کدوم یکی از شما حاضرید به صراحت و شجاعت تمام بگید

به 100% اون چیزی که تا به الان خواستید رسیدید،  یا چنین کسی رو سراغ دارید؟

بالطبع همچین شخصی وجود خارجی نداره حتی توی افسانه ها هم نیست؟

 

نگرد نیست، گشتم نبود!

 

همیشه هستن خواسته هایی که می خوایم و حتی خیلی براشون تلاش می کنیم

اما به دلایلی بهشون نمی رسیم؟

این یه دروغ محضه که به خودت میگی، اگه بگی من به همه آنچه که خواستم رسیدم!

اگه بازم روی این حرف پا فشاری داری توصیه می کنم با ذره بین به زندگیت نگاه کنی!

 

قصدم ازین حرفها نا امید کردن شما نیست، هرچند این حقیقتیه که همه باهاش

حداقل یک بار مواجه شدیم اما شاید تا به حال به این جمله ای که گفتم فکر نکرده باشن.

 

که " همیشه خواستن توانستن نیست "

 

کلهم حرفام این بود که کتابهای روانشناسی خوب هستن به شرطی که بهش عمل بشه و

عوامل بیرونی هم به ما در این مهم کمک کنن.

 

اما من کتابی رو میشناسم در زمینه روانشناسی و خود سازی و حتی به دیگرون سازی

هم می تونه کمک کنه اگه این کتاب رو بهشون معرفی و توصیه کنید یا برای مدتی بهشون

امانت بدید که بخونن.

این کتاب برعکس کتابهای دیگه که خیلی تخصصی و قلنبه سلنبه حرف می زنن و بیشتر

آدم رو گیچ می کنن، کلام شیوا و روونی داره و کل مطالبش کوتاه و حکایتی هستن و اونقدر

شیرینن که آدم از خوندنش کیف می کنه، و برای اعمال کردن فرایندهاش به روی سیستم زندگی

فقط کافیه خودت بخوای و عمل کنی و اینبار عوامل بیرونی هیچ دخالتی نمی تونن بکنن و کاملا

تحت تاثیر شما واقع می شن. و اینجاست که میشه با قدرت و شجاعت تمام گفت:

 

" خواستن توانستن است "

می دونم الان دارید می گید: بابا دق کردیم ما رو کشتی بگو این کتاب معجزه آسا چیه؟

اما بتون توصیه می کنم که تا آخرش بخونید و بعد به نام کتاب برسید،

یه وقت تقلب نکنید برید آخر مطلب رو بخونید، من ناراحن می شم ها!

 

"چندی پیش توی مجلسی نشسته بودم که خانمی به خانم مخاطبش توصیه می کرد که بچشو به مسجد

و اینجور جاها نفرسته چون اون کسایی که به این مکانها میرن تحت یک سری تعالیم خرفت می شن

و جز مطالب دینی مغزشون کشش گیرایی هیچ مطالبی رو نداره مثلا اگه ازشون یه سوال جغرافی

بپرسی بلد نیستن اما درمورد نماز بپرس یه مقاله هفصد من تحویلت می دن "

 

و کلی چرندیات دیگه، دلم می خواست هنجرش رو بجوم، اما جو مجلس طوری بود که امکان

بحث و جدل نداشت، این خانم با این طرز گویشش مشخص بود که بلا نسبت شما اونقدر

احمق هست که احتمال این رو که به کفر گویی برسه رو می داد، البته ساکت ساکت هم ننشستم

حرفش رو رد کردم با ادله. اما جا برای بحث بیشتر نداشت.

 

اصلا حدیث هست که می گه: " با دو دسته به بحث و مجادله ننشینید، یکی آدم نادان که به هیچ وجه

قانع نمی شه یکی با آدم لجوج. چون اگه این نادانی و لجاجت که تو هم بهش علم داشتی موجب کفر گویی

بشه تو در گناهش شریکی.  چون علم داشتی که نمی پذیره،اما با حرفهات هرچند نا خواسته

تحریکش کردی به کفر گفتن"

 

درست یادم نیست این حدیث از چه کسی بود ، اما اگه اشتباه نکنم از حضرت علی (ع) بود.

 

به قول عامه جواب ابلهان خاموشی است.

 

اما گیرم که حرفهای این خانم درس باشه که صد البته نیست.

اشکالش کجاست؟ نه جغرافی نه تاریخ و نه فیثاغورث و نه دیکته و هیچ علم دیگه ای ندونه.

همه ما که به مردن اتفاق نظر داریم.

فکر نمی کنم توی اون دنیا ازمون بپرسن:

موناکو کجای کره زمین قرار داره؟ یا پایتخت مکزیک کجاست؟ یا 2 در 2 چند میشه؟

یا مولانا در چه قرنی میزیسته و چه آثاری داشته و "تشکر کردن" به ایتالیای و اینگلیسی چی میشه؟

یا آثار ارزشمند و هنری هایده و مهستی را با ذکر سال انتشار نام ببرید وخیلی سوالات دیگه ...

 

در باره همون نماز می پرسن و خیلی سوالات در این زمینه؟

 

اینجا بود که تصمیم گرفتم کتاب "جلوه های نجات- اثر عبدالکریم شمشیری ( محمد دوست)"

که یه کتاب بکر و معرکه در زمینه روانشناسی و خودسازی از نگاه ائمه و قرآن هست رو

بهتون معرفی کنم.

بهتون قول میدم از خوندنش لذت خواهید برد و تا تهش رو در نیارید زمین نمی ذاریدش.

 

نگارش در تاريخ پنج شنبه 28 مهر 1390برچسب:, توسط هدیه صادقی

 

گاو ماما می كرد، گوسفند بع بع می كرد،‌ سگ واق واق می كرد

و همه با هم  فرياد می زدند حسنک كجايی؟

شب شده بود اما حسنک به خانه نيامده بود، حسنک مدتهای زيادی است

كه به خانه نمی آيد.

او به شهر رفته و در آنجا شلوار جين و تی شرت های تنگ به تن می كند.

او هر روز صبح به جای غذا دادن به حيوانات،‌ جلوی آينه به موهای خود ‍‍ژل

می زند. موهای حسنک ديگر مثل پشم گوسفند نيست چون او به موهای خود گلت

می زند. ديروز كه حسنک با كبری چت می كرد ،‌ كبری گفت: تصميم بزرگی گرفته است.

كبری تصميم داشت حسنک را رها كند و ديگر با او چت نكند چون او با پترس چت می كرد.

پتروس هميشه پای كامپيوتر نشسته بود و چت می كرد.

پتروس ديد كه سد سوراخ شده، اما انگشت او درد می كرد چون زياد چت كرده بود!

او نمی دانست كه سد تا چند لحظه ديگر می شكند.

پتروس در حال چت كردن غرق شد.

برای مراسم دفن او كبری تصميم گرفت با قطار به آن سرزمين برود

اما كوه روی ريل ريزش كرده بود،‌ ريزعلی ديد كه كوه ريزش كرده

اما حوصله نداشت، ريزعلی سردش بود،‌ و دلش نمی خواست لباسش را در بياورد.

ريزعلی چراغ قوه داشت اما حوصله دردسر نداشت، قطار به سنگها برخورد كرد و

منفجر شد. كبری و مسافران قطار مردند. اما ريزعلی بدون توجه به خانه رفت.

خانه مثل هميشه سوت و كور بود.

الان چند سالي است كه كوكب خانم همسر ريزعلی

مهمان ناخوانده ندارد ، او حتی مهمان خوانده هم ندارد،

‌او اصلا حوصله مهمان ندارد. او پول ندارد تا شكم مهمان ها را سير كند.

او در خانه تخم مرغ و پنير دارد، اما گوشت ندارد. او كلاس بالايی دارد،

‌او فاميل پولدار دارد. او آخرين بار كه گوشت قرمز خريد،‌

چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت. اما او از چوپان دروغگو گله ندارد،

چون دنیای ما خيلی چوپان دروغگو دارد.

به همين دليل است كه ديگر در كتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجود ندارد.

منبع: روزنامه اروند آبادان

 

نگارش در تاريخ پنج شنبه 8 مهر 1390برچسب:, توسط هدیه صادقی

 

 

چقدر حالم خوب است وقتی تو نگاهم می کنی

وقتی تو صدایم می کنی

وقتی که آدم حسابم می کنی

وقتی که می گویی انا فتحنا لک فتحا مبینا

چقدر خوب است شنیدن صدای گامهایت

در لحظه لحظه هایم که تو فقط مالک یوم دین نیستی

که تو مالک ایام و دین و دنیای منی

استغفار می کنم و پناه می آورم در آغوشت

وقتی که ابلیس نیستی ات را به رخم می کشد

چرا که فکر می کند که من نمی فهمم که دیدنت چشم سر نمی خواهد

چقدر حالم خوب می شود و به خودم و به داشتنت می بالم

به داشتن چون تویی که چشم بسته به پناهگاهت آمدم و

تو چه زیبا در آغوشت پناهم دادی

لاحول ولا قوة الا تو

چقدر حالم خوب است

چرا خوب نباشم وقتی عاشق و معشوقم تویی

یا مقلب القلوب و الابصار

دل و دیده ام را خوب نگه دار

که این امانتی را به تو امانت داده ام اینبار

 

 

با سلام خدمت دوستان گلم ببخشید که توی این مدت اینقدر

بدقول بودم و توی انتظار گذاشتمتون. بالا خره جواب اون

نظر سنجی رو گذاشتم. آخر همون پست می تونید جوابهاتون

رو بخونید.

 

نگارش در تاريخ پنج شنبه 2 شهريور 1390برچسب:, توسط هدیه صادقی

کوله بارت را ببند!

 

شاید این چند سحر فرصت آخر باشد!

که به مقصد برسیم!...

بشناسیم خدا را

و بفهمیم که یک عمر چه غافل بودیم!

می شود آسان رفت!

می شود کاری کرد!

که رضا باشد او ...

ای سبکبالُ در این راه شگرفت!

در دعای سحرت!

در مناجات خدایی شدنت!

هرگز از یاد مبر من جامانده...

بسی محتاجم!...

 

سلام دوستان

توی این مدت که نبودم خیلی دلم برای شما و اینجا تنگ شده بود.

ازتون ممنون که توی این مدت فراموشم نکردید

و با پیامهای پر از مهرتون دلخوشم کردید

اما توی این مدت همیشه به اینجا سرمیزدم و پیامهاتون رو می دیدم

به وبلاگهای شما دوستان هم سر می زدم اما گاهی هرکاری می کردم نمی شد

نظری بذارم.

در هر حال خوشحالم که دوستان خوبی چون شما دارم.

الان هم که دارم آپ می کنم ، خونه داییم اینا هستم.

امیدوارم مشکل سیستمم حل بشه و بتونم مثل گذشته در خدمتتون باشم.

واسه این ماه کلی برنامه داشتم، اما مثل همیشه بهم اثبات شد

همیشه همه چیز اونطوری که برنامه ریزی می کنی پیش نمیره.

بیشتر از این سرتون رو درد نمیارم...

ایام بکام، طاعات قبول، حاجات مقبول

و انشاالله دلاتون کعبه حق باشه.

التماس دعا...


نگارش در تاريخ پنج شنبه 24 مرداد 1390برچسب:, توسط هدیه صادقی

اگه همسرت بعنوان يه وسيله توى كمدت باشه،

دوست دارى كداميك ازوسيله هات باشه

-كتاب


-لباس


-وسايل شخصى


-عطر


-مداد


-كفش


بگوتا معنى شو واسه عید فطر میذارم تا جواب های مختلف رو ببینم

 

 

 

بالاخره بعد از مدتها طلسم شکست. پاسخهای زیر نگرش .

 

احساس و واکنش شما به همسرانتون هست. و اما پاسخها:

  

 


ادامه مطلب...

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد