.: جـــوزا :.
خنده بر لب می زنم تا کس نداند راز من / ورنه این دنیا که خندیدن نداشت....
http://youhosting.ir
نگارش در تاريخ چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:شعر,شب,شب شعر,حافظ,فال,فال حافظ,جاهلی,عشق,, توسط هدیه صادقی

مسلمانان مرا وقتی دلی بود

که با وی گفتمی گر مشکلی بود

به گردابی چو می افتادم از غم

به تدبیرش امید ساحلی بود

دلی همدرد و یاری مصلحت بین

که استظهار هر اهل دلی بود

ز من ضایع شد اندر کوی جانان

چه دامن گیر یارب منزلی بود

هنر بی عیب حرمان نیست لیکن

زمن محروم تر، کی سائلی بود

بر این جان پریشان رحمت آرید

که وقتی کاردانی کاملی بود

مرا تاعشق تعلیم سخن کرد

حدیثم نکته هر محفلی بود

مگو دیگر که حافظ نکته دان است

که دیدیم و محکم جاهلی بود

 



بــاور غلط اول : از آنجا که تنباکوی قلیان از طریق آب فیلتر می‌شود، کلیه مواد مضر آن تصفیه می‌شود.

واقعیت اول : کشیدن تنباکو از طریق آب، مواد سرطان‌زای آن را تصفیه نمی‌کند.

این دود می‌تواند به اندازه دود سیگار اثر مخرب بر روی ریه و قلب داشته باشد.


بــاور غلط دوم : استنشاق دود قلیان ریه‌ها را نمی‌سوزاند، به همین دلیل مضر نیست.

واقعیت دوم : دود قلیان وقتی استنشاق می‌شود، ریه‌ها را نمی‌سوزاند،

زیرا از طریق آبی که در پایین آن قرار دارد خنک می‌شود. با اینکه دود خنک می‌شود،

اما هنوز هم حاوی مواد سرطان‌زایی است که برای بدن مضر است.


بــاور غلط سوم : کشیدن قلیان سالم‌تر از کشیدن سیگار است.

واقعیت سوم : دود قلیان به همان اندازه دود سیگار مضر است.

قلیان به طریقی متفاوت دود تولید می‌‌کند: دود سیگار از سوختن تنباکو ایجاد می‌شود،

در حالی که دود قلیان از طریق گرم شدن تنباکویی که در کاسه‌ی بالای آن قرار دارد از طریق

زغال تولید می‌شود. محصول نهایی آن یعنی دود یکسان است که حاوی مواد سرطان‌زا است.


بــاور غلط چهارم : کشیدن قلیان به اندازه کشیدن سیگار اعتیادآور نیست، زیرا نیکوتین در خود ندارد.

واقعیت چهارم : تنباکوی قلیان هم مثل تنباکوهای معمولی حاوی نیکوتین است.

در واقع، در یک جلسه 60 دقیقه‌ای قلیان، فرد در معرض حجم دودی 100 تا 200 مرتبه

بیشتر از یک سیگار قرار می‌گیرد.


بــاور غلط  پنجم : تنباکوی گیاهی قلیان سالم‌تر از تنباکوی معمولی است.

واقعیت پنجم : این هم مثل کشیدن سیگار گیاهی یا "طبیعی"، فرد را در معرض مواد سرطان‌زا قرار می‌دهد.

 

 

سلام دوستای گلم

ولنتاینتون مبارک...

کی گفته امروز روز عشق دختر پسراست...

امروز روز عشق همه عاشقاست ، حالا از هر نوعش...

برای اثباتشم باید بگم که دیروز داداشم بهم کادوی ولنتاین داد...

اگه گفتید چی داد...

حدس بزنید...

بابا نمی خواد خیلی به مغزتون فشار بارید خودم می گم...

دستکش ظرفشویی...

خوب اینم یه نوع ابراز عشقه دیگه...

 

خوب حالا منم به افتخار این روز قشنگ گشتم از آرشیو نوشته هام

یه دلنوشته پیدا کردم براتون می ذارم

امید وارم خوشتون بیاد...

پس برید ادامه مطلب ...

.

.

.

برید دیگه منتظر چی هستید پس...

 

 


ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ جمعه 23 دی 1390برچسب:, توسط هدیه صادقی

 

باسلام خدمت دوستان گلم

به در خواست دوست گلم شیدا جون

توی این پست می خوام یه بیوگرافی از ناصریا بذارم:


بیوگرافی ناصر عبداللهی

ناصر عبداللهی در دهمین رو از دهمین ماه سال 1349 ساعت 10:15 دقیقه

در محله مسجد بلالشهر بندر عباس متولد شد.

پدرش عبدالرحمن کارگر باز نشسته شرکت ملی و

مادرش مهرنگاربندری نیایی باز نشسته آموزش و پرورش است.

از 13 سالگی به موسقی علاقه مند شد. فعالیت های هنری خود را از سالهای نوجوانی

در صدا و سیما و حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی استان هرمزگان آغاز کزد.

چهار برادر و یک خواهر دارد، تنها خواهرش نسرین و برادرانش به تر تیب سن:

محمدطیب، نادر، علیرضا و عقیل هستند.که ناصر برادر وسطی یعنی سومی آنها بود.

ناصر در 18سالگی با فهمیه غفوری اهل بندر عباس، که سه سال از خودش بزرگتر بود (خواهر دوستش)

ازدواج کرد و حاصل آن سه فرزند به نامهای: نوید، نازنین و نامی است.

از آنجایی که زندگی با افراد مشهور برای برخی سخت است طبق گفته خود ناصر در یکی از مساحبه هایش

توجه دیگران به زندگی شخصی ما زندگی را بر همسرم تنگ کرد و دچار افسردگی شد و سرانجام به در خواست

فهیمه غفوری نیایی و علی رقم تلاشهای ناصر از هم جدا شدند و

حدودا پس از یک سال با فاطمه فهیمی ازدواج کرد که حاصل این ازدواج نینا می باشد.

cw68nva2y5d2pylz2yiy.jpg

در 2 آذر ماه سال 1385 به دلیل نامعلومی به کما رفت و سرانجام در 29 آذر 1385

در بیمارستان هاشمی نژاد تهران در گذشت.

شمع وجود نازنینش خاموش شد.

wpdwhmveaf7encqvhe9k.jpg

عکسی از محسن یگانه بر سر مزار ناصریا

sf0wgdu7udtsdyydpvn.jpg

 

 

پاییز برام یاد آور درده ...

 

با کلیک روی عکس، عکس را با سایز بزرگتر ذخیره کن

 pej0f0zslzvqrlmx8649.jpg

 

 جایی خواندم:

مگر می شود پاییز بیاید و عاشق تر نشد؟

می خواهم بگوییم:

پاییز این سالهای من، با پاییز همه فرق می کند!...

...

 

 

برای خواندن بقیه مطالب به ادامه مطالب بروید ...

 


ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ پنج شنبه 3 آذر 1390برچسب:دلنوشته,مادربزرگم,یوسفم کو, توسط هدیه صادقی

 با سلام خدمت دوستان عزیز

همونطور که قولشو داده بودم

  قصد دارم توی این وبلاگم دوبیتی ها ی مرحومه مادربزرگم " طوبی پاسار " رو که

در وصف پسر جوون مرگش " یوسف " سروده رو بذارم. امیدوارم خوشتون بیاد و

براش فاتحه ای بخونید! البته این بخش مخصوص اعضا هستش و

برای خوندن این بخش باید عضو بشید.

در ستون کنار وبلاک باکس اعضا رو می تونید مشاهده کنید و از اونجا عضو بشید.

البته این دوبیتی ها رو در بخش ادامه مطالب میذارم و شما با کلیک روی

 گزینه ادامه مطالب شاهد فرم ثبت نام اعضا خواهید بود و میتونید از همونجا عضو بشید.

پس هر وقت پستی رو با عنوان یوسفم کو دیدید بدونید مختص اعضا هست.

 اضافه کنم: من که سعادت دیدن دایی یوسف رو نداشتم، گاهی از حسرت ندیدنش،

خیلی دلتنگ می شم. همه می گن خیلی خوشگل و زیبا و رعنا بوده، وقتی فوت شد

فقط 13 سالش بود، موقع تشییع هیچکس  باور نمی کرد یه بچه 13 ساله باشه،

همه می گفتن برو!!!! کجا به این هیکل و قد وبالا می خوره 13 ساله باشه؟!

همه میگفتن حقا که  اسم یوسف برازندشه!!!!!!! .

بعد فوتش تا چهل روز داییام پا برهنه می رفتن سر مزارش.

توی گرمای شدید مرداد اونم توی خوزستان حاضر به پوشیدن کفش نبودن.

 مادربزرگم  مثل دیوونه ها شده بود، بی اختیار از خونه میزد بیرون و

راهشو می گرفت میرفت، بعد همسایه ها می آوردنش که بابا مواظب

مادرتون باشید بلایی سرش نیاد!!!. مادربزرگم خیلی سختی توی

  زندگیش کشید، دنیا  خیلی باهاش بد تا کرد،

اما دیگه طاقت این یکی رو نداشت واقعا کمرش رو شکوند،

  کمر همه رو شکوند...

  اینو توی شعراش خوب می تونید لمس کنید...

 

  سر کند دل روز و شب با یاد تو

  ای بنازم مستی فریاد تو

  رام گشتی بهر رفتن بی صدا

  صید کرد آسان تو را صیاد تو.

 

  منتظر دوبیتی های بعدی در پست های بعدی باشید...

 

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد